مطلبی را خواستم بازگو کنم ، اینکه ما از نسلانقلابیم و تولدمان در همان اوایل درگیری هایانقلاب روی داد . نمی دانم این نسل ما چقدر تابو تحمل دارد و چقدر باید بسوزد و بسازد . دو سهساله بودیم که انقلاب شد . بی امنی اوایلانقلاب و در گیری ها و کمبود سوخت و
سرمایزمستان و و بی پولی و نبود امنیت غذائی و ... همهو همه را چشیدیم . یکسال و اندی گذشت 8 سالجنگیدیم : آژیر خطر و بمباران و موشک باران وتحریم و و ترس و از دست دادن عزیزان و شهادتدوستان و ... را با جان دل پذیرا شدیم . به بهانهسازندگی تورم و بی کاری و باز تحریم های شدیدتر را تحمل کردیم . حالا هم انرژی هسته ای و تورم کمر شکن و تحریم هایشدید تر را با عنوان حق ماست را باز بجانخریدیم و ... حال سوال من این است جوانی با 31سال زندگی سراسر بحران چقدر تحمل کند و چقدرباید بسوزد و چه اندازی باید ایثار کند که نسلآینده به ما افتخار
کند ؟ آنهم اگه لعن نفریننکند شانس آورده ایم .. مگر نسل ها قبل ، همین یکنسل قبل به سر ما چه گلی زده اند که ما بایداینقدر برای نسل های آینده که از مانیز بهخوبی یاد نخواهند کرد بسوزیم ؟ در میان هفت دریا در بندم کرده اند باز می گویند هشیار باش و دامن تر مکن