داستان دو شهر
مسافری نزدیک شهر بزرگی از زنی که کنار جاده نشسته بود پرسید: مردم این شهر چگونه اند؟
زن گفت: مردم شهری که از آن آمده ای چگونه بودند؟
مسافر پاسخ داد: بسیار بد، غیر قابل اعتماد و از هر نظر نفرت انگیز.
زن گفت: مردم این شهر نیز چنین اند.
هنوز مسافر اول نرفته بود که مسافر دیگری از همان شهر رسید و راجع به مردم آن شهر سوال کرد.
باز هم زن در مورد مردم شهری که مسافر از آن جا آمده بود سوال کرد.
مسافر دوم گفت: آن ها مردم خوبی بودند. راستگو، سخت کوش و بسیار بخشنده. از این که آنجا را ترک کردم غمگینم.
زن خردمند پاسخ داد: پس آن ها را در شهری که پیش رو داری باز هم خواهی یافت.